چگونه ریسک سرمایه‌گذاری خود را کاهش دهیم؟

 این موضوع زمانی موثر واقع می شود که ما به موضوعاتی چون همبستگی بین دارایی ها، ریسک غیرسیستماتیک و سیستماتیک توجه اساسی داشته باشیم. برای مثال، مزایای ناشی از تنوع بخشی می‌تواند در اثر عدم رعایت قواعد همبستگی بین دارایی ها از بین برود و یا کاهش یابد.

اساسا ما پیش بینی می کنیم و آنچه محقق می شود متفاوت از پیش بینی است و همین انحراف را ریسک می نامیم. در ساده ترین حالت دو دلیل کلی می توان برای این انحراف ارائه داد:

۱) دلایلی که مربوط به خود شرکت یا صنعت هستند (ریسک غیر سیستماتیک). قطعی برق، گاز، تغییرات تولید و ارائه خدمات، عقد یا کنسل شدن یک قرارداد و...

۲) دلایلی که مجموعه ای از دارایی ها را تحت تاثیر قرار می دهند (ریسک سیستماتیک). تغییرات نرخ ارز، نرخ بهره، تورم و...

بازار تنها در مقابل پذیرش ریسک سیستماتیک است که پاداش می دهد. به عبارتی سرمایه گذار باید آگاه باشد، برای ریسکی که می توانسته آن را کاهش و حتی حذف کند پاداشی قرار نیست دریافت کند.

 

اما چه ریسکی هایی را می توان کاهش داد؟

فرضا ما بر روی یک شرکت فولادی سرمایه گذاری کرده ایم که از شرکت های معدنی مواد اولیه را خریداری می کند. خبرهایی در خصوص تغییر ضرایب نرخی مواد معدنی وجود دارد و ما با یک عدم اطمینان پیرامون نرخ مواد اولیه روبرو هستیم.

همین عدم اطمینان باعث می گردد که جریانات نقد آتی یک شرکت فولادی با عدم اطمینان همراه باشد‌ (آنچه محقق می شود می تواند متفاوت از آنچه پیش بینی شده است باشد). بازار به این عدم اطمینان (ریسک) پاداشی نخواهد داد، زیرا یک سرمایه گذار می تواند تواما روی یک شرکت فولادی و یک شرکت معدنی سرمایه گذاری کند. حالا موضوع زمانی پیچیده تر می شود که بگوییم عدم اطمینان پیرامون بهره مالکانه (عامل خاص صنعت معدن) نیز وجود دارد که جریانات نقد آتی شرکت های معدنی را با عدم اطمینان روبرو می کند. اینجا نیز پاداشی بابت این عدم اطمینان در انتظار ما نیست و می‌توانیم بخشی از دارایی را در صنعتی دیگر سرمایه گذاری کنیم.

برای مثال قطعی گاز و برق در صنعت فولاد و پتروشیمی بیشتر مرسوم است تا صنایع غذایی و دارویی. پس همین عدم اطمینان از قطعی گاز و برق یک ریسک خاص صنعت را ایجاد می کند و برای کاهش آن می توان در صنایعی سرمایه گذاری کرد که با آن روبرو نیستند.

ریسک سیستماتیک

تغییرات نرخ بهره، تغییرات نرخ ارز، تورم و موارد مشابه را چه کنیم؟

 قاعدتا این بخش تحت کنترل سرمایه گذار و شرکت ها نیست و نمی توانند روی آنها تاثیر گذار باشند و اینجاست که پاداش به این نوع ریسک ها داده می شود. برای مثال اگر گفته می شود حداقل نرخ بازده مورد یک سرمایه گذار در بازار سرمایه ۳۵٪ است، ۲۰٪ آن بابت سود بدون ریسک است (فرصت بدون ریسک پیش روی سرمایه گذار) و ۱۵٪ آن پاداش بابت پذیرش ریسک است و اینجا منظور ریسکی است که با تنوع بخشی حذف نمی شود.

در عمل مشاهده می شود که تنوع بخشی بدون توجه به همبستگی و مواردی چون تاثیر رقبا، عوامل خاص صنعت و... صرفا براساس تعداد زیادی از سهام تعریف می شود (مثلا از ۱۰ سهام موجود در سبد سهام، ۳ شرکت پالایشی، ۲ شرکت معدنی، ۳ شرکت فولادی و... می باشند). ضمن اینکه بالابودن تعداد سهام موجود در سبد نیز به معنای تنوع بخشی مطلوب نیست و باید حد بهینه ای را دنبال کرد.

عدم تنوع بخشی مناسب عاملی بر تحمیل ریسک بیشتر خواهد شد، چرا که یک تنوع بخشی نامناسب در کاهش ریسک های غیر سیستماتیک موفق عمل نخواهد کرد و سرمایه گذار در کنار ریسک های سیستماتیک (که نمی‌توان آنها را حذف کرد) ریسک ناشی از عدم تنوع بخشی را نیز متحمل خواهد شد. ریسک بیشتر می تواند منجر به کسب بازدهی بیشتر و یا زیان بیشتر شود.

 فرا اعتمادی (اعتقاد فرد به یافتن گزینه های برنده)، سوگیری تخمین (برآورد نادرست از همبستگی ها)، آشناگرایی (سرمایه گذار گزینه های آشنا را کم ریسک در نظر می‌گیرد، مثلا فولادی ها را می شناسد و عمدتا بر روی آنها سرمایه گذاری می‌کند) و تلاش برای جبران زیان و یا کسب بازدهی های قابل توجه از تک سهم ها بر تنوع بخشی موثر هستند.

 امروز بخشی از زیان سرمایه گذاران را می توان به نادیده گرفتن تنوع بخشی مناسب نسبت داد. شاید در کوتاه مدت به دلیل حرکت جمعی این تصور ایجاد شود که تنوع بخشی کارایی ندارد اما با این حال شواهدی می توان یافت که تنوع بخشی در همین بازار ریزشی در مدیریت سبد موثر بوده است.

ترکیب مفاهیم ارزشیابی با موضوع مدیریت پرتفوی می تواند استراتژی فعالی را ایجاد کند که دائما براساس شرایط اقتصادی تایید ترکیب فعلی سبد و یا تغییر در آن را منجر می شود.

۱۴۰۰/۱۰/۱۵
درصورت نیاز به مشاوره دراین زمینه شماره همراه خود را وارد کنید